loading...
پیامدونی
سجاد نوری بازدید : 12 چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

روزی مجنون از سجاده ی شخصی عبور کرد.

مرد نمازش را شکست و گفت:ای مردک!در حال راز و نیاز با خدا بودم چگونه این رشته را بریدی؟

مجنون لبخندی زد و گفت:عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم و تو عاشق خدایی و مرا دیدی؟

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    ب نظر شما تو این سایت درباره چی بزارم؟؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 4
  • بازدید ماه : 7
  • بازدید سال : 18
  • بازدید کلی : 163